درد و دلای مامان
سلام بهار من . خوبی جیگر مامان ؟ خوبی دیگه این طور که حال مامانت بده حتما خوبی . بابا رفته برام ب 6 خریده بخورم شاید بهتر شم . برام دعا کن نه که غر بزنم ها نه از خدام هم هست . ارزوم بود اصلا همین طور یه پام واسه خاطر یه توپولی توی دبلیو سی باشه . اما چون هیچی نمی تونم بخورم نگران رشد توپولی هستم . می دونم این ماه ها حساسن و باید به تو گلم حسابی ویتامین برسه . دیشب رفتیم خونه ی خاله و قرمه سبزی خوردیم و شما هم ظاهرا خوشت اومده بود که گذاشتی مامانی دو قاشق بخوره . بعدشم فکر کنم زیاد بستنی دوست نداری . اخه اصلا مامانی نتونست بخوره . شاید سرد بوده بدت اومده . می دونم وقتی دنیا بیای و مزه ها رو بشناسی مثل مامان و بابا عاشق بستنی می ش...
نویسنده :
سارا
15:11