سامی جونسامی جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

بهار من

درد و دلای مامانی

1391/1/31 19:39
نویسنده : سارا
260 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بهار عزیز من . خوبی گلم ؟ حتما خوبی دیگه .

مامانم بد نیست . باید تحمل کنه و خوشحاله که تو خوبی . یه کم فقط دلش گرفته . می دونی بهارم ما آدما خیلی عجیبیم . نمی دونم چرا نمی شه همدیگر رو خوب درک کنیم .

همیشه فکر می کنیم خودمون مهم تر هستیم و باقی باید پشت سر ما باشن . یه طور خیلی بدی خودخواه می شیم یه وختایی .

دلگیرم فقط و کمی دوست داشتم درد و دل کنم اما به هر کسی که رسیدم و خواستم دردم رو بگم فقط و فقط حرفایی زده که بیشتر ناراحتم کرده . یا یه طور خیلی واضحی پسم زده و یا گفته ناشکرم یا اینکه تیکه انداخته بهم یا اینکه اصلا به حرفم اهمیت نداده ...

نمی خوام گلم رو اذیت کنم . ادما خیلی بد شدن عزیزم . امیدوارم هیچ روزی هیچ کسی دل کوچولوتو نشکنه . مادر همیشه پشت توست اینو مطمئن باش .

برام دعا کن بیشتر بتونم ارامش بگیرم و این دوران رو رد کنم . تو بهتر از همه می دونی مشکلم چیه . کمک کن که بتونم تنهایی هم از پسش بربیام .

دوستت دارم عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ساینا
3 اردیبهشت 91 20:25
سلام عزیزم درد دلت رو خوندم. فقط می تونم بگم حالتو می فهمم. اون آدم ها، دلگیری ها، اینکه کسی نیست تا باهاش حرف بزنی. منم این حال رو تجربه کردم. امیدوارم خدا به خاطر این کوچولوها هم که شده کمکمون کنه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار من می باشد