34 هفتگی
سلام پسر عزیز مامان . خوبی ؟ خوشی ؟
گل من می دونی دیگه رفتیم توی هفته ی 35 ؟ یعنی این سه شنبه شما 35 هفته تم تموم میشه به سلامتی و می ری توی 36 .
یعنی دو هفته دیگه می مونه . تا چی ؟ شما بیای دیگه ...
با دکترت صحبت کردیم . گفت همون 15 آبان . اما ما به دو دلیل گفتیم 18 آبان . یکیش این بود که پنجشنبه س و بابایی گفت این روز بهتره . یکی دیگه شم خصوصیه !
یه خبر خوب بدم به شما که من همه ی وسایلی که لازم بود برای شما خریدم . بالاخره دیروز تمام شد . خداروشکر مثل همیشه با اینکه خیلی گشتم و خسته م کرد اما بهترین چیزا رو برات خریدیم . دیگه مامان جون و آقاجونت و همین طور بابا ماکان خیلی برات سنگ تموم گذاشتن . هر چی که بهترین بود برات خریدیم .
امیدوارم به راحتی و خوشحالی و با سلامتی از تک تکشون استفاده کنی .
پسر تپل من توی سونوی دو هفته ی پیش 1800 وزن داشتی و 40 سانت قد . ماشالا حسابی برای خودت داری مردی می شی . نگران وزنت هم نیستم دیگه مطمئنم به دنیا بیای با بهترین وزن می یای .
سعی می کنم حرف دکترم رو گوش کنم که همه چیز خوب باشه . این روزا دوباره معده درد شروع شده . پاهام ورم می کنه سرپا می ایستم . و پشتم هم همیشه درد می کنه . بابای مهربونت همیشه برام ماساژ می ده و یکمی بهتر می شه . شما خیلی فشار می یاری دیگه . بزرگ شدی و جات داره کوچیک می شه .
همه ی اینها دردهای شیرین مامان شدنه . خیلی خیلی لذت بخشه . درسته که گاهی غر هم می زنم . اما میدونی از صمیم قلبم خوشحالم .
پسرک ناز من . دارم اتاقت رو مرتب می کنم . عکس بگیرم و بزار برات توی وبلاگت که یادگاری بمونه .
دعا کن تو شیکم مامان که این روزهای باقی مونده به خوبی سپری شه و یه کم از استرس هام کمتر شه . دعا کن مامان که زودی فرشته هایی که باهاشون دوست بودی ؛ زودی بیان تو شیکم ماماناشون . تا مامانای اونا هم مثل مامان تو خوشبخت خوشبخت باشه .
بوس بهار عزیزمن