عید سال 92
سلام پسرک من . ای وای که من خیلی شرمنده ی تو گل زندگیم هستم . عزیزکم 5 ماهت تموم شد . یعنی شما 5 ماهه که مهمون خونه ی مایی و یکساله که مهمون قلب مامان و بابایی هستی . پارسال عید ما شیرین شد از حس بودنت و امسال عید تو کنار ما و ما کنار خنده های تو سال رو تحویل کردیم .
پارسال عید لحظه ی سال تحویل دعای از ته دلم این بود که خدا بهم یه بچه ی سالم هدیه کنه . که خونه ی ما پر شه از گرمای بودنت تو و خدای مهربون معجزه شو بهم نشون داد تا امسال لحظه ی سال تحویل فقط فقط فقط ازش بخوام که تو رو بهم ببخشه و همیشه سالم و خندون کنار ما باشی .
گفتنش همه ش همینا نیست . نمی شه اصلا همه رو نوشت . گل خوشرنگ زندگیم ممنون که منو لایق مادری خودت کردی . از خدا می خوام تا وقتی زنده هستم ؛ بتونم خوب از عهده ی مادری برای تو عزیزکم بر بیام .
سام کوچولوی من ؛ شما الان دیگه میشینی البته باید پشتش یه چیز باشه اما خیلی خوب کمرت رو نگه می داری . سه شنبه ی هفته ی پیش هم اولین وعده ی غذایی ت رو بهت دادم . خوشحالم که از فرنی خوشت اومده و هر شب 5-6 قاشق می خوری . وزن گل پسر من شده 7 کیلو و نیم .
اینم چند تا از عکس های گل پسر من
اینم هشت سین امسال ما : سبزه ؛ سمنو ؛ سیب ؛ سنجد ؛ سیر ؛ ؛ سکه ؛ سماق و سام کوچولو !
پسرم از یک هفته قبل از عید انگشت پاهاشو هم می خوره !
سیزده به در امسال شمال .
مغازه ی عمو مهیار شمال . ماشالا به پسر ببری فروشنده ی بزرگم
اینم سام قاچاقی !
ایشون هم آقا سام هستن . وقتی داشتن آماده می شدند که بریم عید دیدنی .